۱۳۹۰ خرداد ۲۹, یکشنبه

سخن بزرگان

" جبران خلیل جبران"


رابطه قلبی دو دوست نیاز به بیان الفاظ و عبارات ندارد .



عشق



در چشم عاشق جز معشوق هیچ نیست. با عاشق بگو که در کار عشق، عقل ورزد. نمیتواند. با عاشق بگو که در کار عشق انصاف دهد، نمیتواند. عشق همواره فراتر از عقل و عدل مینشیند، جنون نیز. و اصلا عشاق گویند که این جنون عین عقل و عدل است...

عاقلان می گویند خداوند عادل است، عاشقان گویند بل عدل آن است که معشوق میکند. عاقلان چون گرفتار بلا شوند می گویند شکیبایی ورزیم که این نیز بگذرد، اما عاشقان چون در معرکه بلا گرفتار آیند، گویند:



اگر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی



تاسف ، ابرسیاهی است که آسمان ذهن آدمی را تیره می سازد در حالی که تاثیر جرائم را محو نمی کند




کار تجسم عشق است.


اندوه و نشاط همواره دوشادوش هم سفر کنند و در آن هنگام که یکی بر سفره ی شما نشسته است ، دیگری در رختخوابتان آرمیده باشد.شما پیوسته چون ترازویید بی تکلیف در میانه اندوه و نشاط .


مردم ! هشدار ! که زیبایی زندگانی ست ، آن زمان که پرده گشاید و چهره برنماید

لکن زندگی شمایید و حجاب خود ، شمایید .

زیبایی قامت بلند ابدیت است ، نگران منتهای خویش در زلال آینه .

اما صراحت آینه شمایید و نهایت جاودانه شمایید .


شما می توانید بانگ طبل را مهار کنید و سیم های گیتار را باز کنید ، ولی کدامیک از فرزندان آدم خواهد توانست چکاوک را در آسمان از نوا باز دارد؟ .

از يك خود كامه، يك بدكار، يك گستاخ، يا كسی كه سرفرازی درونی اش را رها كرده، چشم نيك رای نداشته باش .





در پهنه ی پندار و خلسه ی خیال ، فراتر از پیروزیهای خود بر نشوید ، و فروتر از شکستهای خود نروید .





چه ناچيز است زندگی كسی كه با دست هايش چهره خويش را از جهان جدا ساخته و چيزی نمی بيند، جز خطوط باريك انگشتانش را



بسياری از دين ها به شيشه پنجره می مانند.راستی را از پس آنها می بينيم، اما خود، ما را از راستی جدا می كنند .





ایمان از کردار جدا نیست و عمل از پندار .




اگر به دیدار روح مرگ مشتاقید ، هم به جسم زندگی روی نمایید و دروازه های دل بدو برگشایید .

که زندگانی و مرگ ، یگانه اند ، همچنانکه رودخانه و دریا .





اگر از دوست خود جدا شدی ، مبادا که بر جدایی اش افسرده و غمین گردی ، زیرا آنچه از وجود او در تو دوستی و مهر برانگیخته است ، ای بسا که در غیابش روشن تر و آشکارتر از دوران حضورش باشد .




به رویاها ایمان بیاورید که دروازه های ابدیت اند .



همه آنچه در خلقت است ، در درون شماست و هر آنچه درون شماست ، در خلقت است.




سخن:

شما هنگامی سخن می گویید که در اندیشه های خود در صلح و آرامش بسر نمی برید و هنگامی که نمی توانید در عزلت قلب خویش زندگی کنید زندگی را در لبهای خویش ادامه می دهید و صدا برای شما سرگرمی و تفریح است. و در بسیاری از سخنان شما اندیشه ها کم و بیش قربانی می شوند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر