۱۳۹۲ تیر ۱۱, سه‌شنبه

جایگاه زبان وتفکر در جوامع بشری و تأثیر آن بر شکل گیری شخصیت (92اردبهشت)



     انسان بادارا بودن دستگاهی پیشرفته ارتباطی با سایر موجودات جدا می شود و زبان وسیله ای برای برقراری ارتباط واندیشه هاست. وعضو مشترک برای فهم است. زبان همگانی است یعنی همه زبان دارند و انسان بدون زبان وجود ندارد حتی کرو لال ها هم با خود نطق دارند وویژگی های دیگر نیز مثل نمادین و علامتی بودن ، زاینده بودن، منطقی ومعنی دار بودن، قانونمند بودن را دارد. زبان در ارتباط با تفکر موضوعی است که در بین صاحب نظران اختلاف نظر وجود دارد.

·       گروهی معتقدند که تولیدات زبانی وسایر رفتار ها زیر بنای تفکر هستند ( رفتار گرایان )

·       گروهی اعتقاد دارند که زبان زیر بنای اصلی تفکر است.

·       گروهی تفکر را قبل از زبان شکل گرفته اعتقاد دارند

·       گروهی سیستم زبانی هر شخص را نحوه نگرش او به طبیعت خود می دانند و گروهی زبان هر شخص را تعیین کنده فرهنگ آن مشخص می دانند و .....


                                                                 جان واتسون ( رفتار گرا ) معتقد بود « تفکر چیزی جزء صحبت کردن با خود نیست » عادتهای عضلانی را بدنبال یادگیری که منجر به تولید جملات می شود علت اصلی تفکر می داند ( تکلم درونی )  


                                                                                                                     

اسکینر : تفکر رایک رفتار می داند همان حرکات عضلات است.

و در دیدگاه زبان زیر بنای تفکر دانشمندانی مثل ویگوتسگی ( 1934 ) و سایپر ( 1930 ) و ورف ( 1940 ) براین عقیده بودند که رابطه زبان و تفکر یک رابطه حیاتبخش است که تفکر به وسیله کلمات متولد می شود ( ورف 1940 ) تنظیم تفکرات و ایده ها یک فرآیند مجزا و مستقل نیست بلکه قسمتی از دستور زبان است و نسبت به دستور زبان دیگر نیز شکل آن متفاوت است و دیگر آنکه نوع زبان هر فردی تعیین کننده چگونگی تفکر آن فرد است مثلاً : انگلیسی ها به برف یک کلمه بکار می برند امّا اسکیمو ها برای برف چند کلمه دارند ( برف خشک برف مرطوب و...... ) و در دیدگاه سیستم زبان هر شخص تعیین کننده فرهنگ آن شخص است.

ویلهلم و  ون همبولت در قرن نوزده « زبان بیانگر روح و صفت ملی یک ملت است »

 ادوارد سایپر 1929 : زبان هر جامعه وسیله ای برای آشنایی با واقعیت آن جامعه است و به تفکرات ما در زمینه مشکلات و فرآیند های اجتماعی شکل می دهد پس زبان و فرهنگ وسیله ای برای انتقال آن فرهنگ است. فردی نمی تواند بدون کمک زبان خودش را بایک فرهنگ تطبیق دهد. در واقع بسیاری از صفات و خصوصیات یک فرهنگ بطور ناخودآگاه در زبان آن فرهنگ نهفته است و نمی توانیم دو زبان را پیدا کنیم که مفاهیم دو فرهنگ در آن نهفته باشد.

ویگوتسگی: تحول یا رشد زبان را به سه دوره متمایز تقسیم می کند:

1-گفتار اجتماعی ( بیرونی ) نقش این گفتار کنترل رفتار دیگران است پیش از 3 سالگی

2-گفتار خود محورانه: مر حله انتقالی گفتار اجتماعی به گفتار درونی، کنترل رفتار خود

3-گفتار درمانی: با خود حرف زدن به طور بیصدا ، نقش آن جهت دادن به اندیشه و رفتار انسان است پس از 7 سالگی.

مهمترین اختلاف بین پیاژه و ویگوتسگی در زمینه های اجتماعی، عمل و فعالیت روشهای آموزشی بویژه گفتار خود محور می باشد.

ویگوتسگی:  تفکر و فرآیند های شناختی از جامعه به کودک داده می شود در ارتباط با فرهنگ است که در درون جامعه و تعامل با جامعه ، شناخت با مفاهیم فرهنگی شکل می گیرد ( فرهنگ و جامعه به خود شکل می دهد )

رشد زبانی وابسته به مهارتهای شناختی گفتار خصوصی عامل رشد و تکامل تفکر و زبان است و براساس ارتباط اجتماعی است و نقش تکوینی دارد و مهمترین پیوند تحولی در انتقال از گفتار بیرونی به زبان درونی می شود ( ویگوتسگی عوامل زیستی را نادیده گرفته پیاژه: مهمترین ابزار شناخت خود کودک است خود انگیخته  است و بدون فشار دیگران فرضیه می سازد و آنرا آزمون می کند ( ساخت های ذهن و تجربه کودک )

 ادامه پیاژه: از طیق دو کنش درون سازی وبرون سازی صورت می گیرد.

رشد شناختی پایه رشد زبان است ( پیاژه ) زبان متاثر از رشد عقلانی وابزارهای شناختی کودک است .گفتار خود محور مانع رشد است ( گفتار غیر اجتماعی )

گفتار خود محور بیانگر ناتوانی کودک در انضباط دهی دیدگاه ها در تبادلات اجتماعی است .

بطور کلی تفاوت نظریه ودیدگاه پیاژه و ویگوتسگی                                   : در مفهوم تحولی

که پیاژه : ناتوانی در اخذ دیدگاه دیگران در تعاملات وارتباط اجتماعی میداند .

        ویگوتسگی  : تفکر بیرونی باعث تفکر با خود درباره رفتار خود است ( جهت هدایت وراهنمایی

2- سیر تحولی ¬  پیاژه بیان می کند با افزایش سن کاهش می یابد .

     ویگوتسگی  ¬   درسن خردسالی افزایش دارد بعد جنبه بیرونی بودن رااز دست میدهد .

وباشکل تفکر شفاهی درونی در می آید .

3- ارتباط گفتار اجتماعی : پیاژه نظر منفی دارد ( مانع رشد است )

        ویگوتسگی  : نظر مثبت دارد ( ارتباط با دیگران رشد می کند )

پیاژه ¬ با آموزش نمی تواند فراتر از رشد شناختی کودک در او یادگیری بوجود آورد

¬ ویگوتسگی با مفاهیم فرهنگی رشد می کند

پیاژه : مانع رشد کودک می شود .ویادگیری اکتشافی را مطرح کرده است ( کودک محور)


هم برای رفتار گرایان وهم برای دیدگاههای شناختی ها انتقاداتی وارد است که درک گفتار قبل از تولید گفتار رشد می کند مثل کرولال های مادر زادی باخود حرف میزنند و  ادعادارند .

تولید گفتار شرط لازم رشد تفکر نیست ویا وجود شخصیت با ثبات افراد چند زبانه دلیل برای آنها است که زبان را زیر بنای تفکر می دانند (فورت 1966-71)

ودیگر آنکه در جوامع امروزی افرادی به یک زبان تکلم می کنند اما دارای چند نگرش هستند ویا برعکس از نظر زبان یکسان نیستند اما نگرش یکسان دارند .

حال با توجه به محتویات دیدگاهها واتفاق نظر دانشمندان زیاد چنین دریافت می کنیم زبان یک پدیده درونی است وانسان با زبان زاده می شود ودرآن سیر کرده ودر حریم آن تنفس کرده ورشد می کند ومی میرد وزبان هر ملت ظرف حضور آن ملت درکره خاکی است وپیوند زبان با تفکر یک مقوله کلی است که منبع اندیشه وظرف احساسات هر شخص یا ملتی است وهر گونه نادیده گرفتن آن وکم اهمیت دادن آن نوعی سرکوب تفکر وهویت وتضیع موجودیت ومزیت فرد یا ملت است . هر ملتی زبان وتاریخ خاص را دارا است . انسانها با زبان تاریخ را ساخته اند وآن شناسنامه آن ملت است وجایگاه وبژه در فرهنگ وجوامع بشری دارد ونماد اول فرهنگ آن جامعه می باشد .

برای شناخت ملتی شناخت زبان آن ملت ضروریست . انسان موجودی است که اندیشه می کند وآن را از طریق زبان به دیگران منتقل می کند زیرا زبان جوهر اندیشه آدمی است وشخصیت وخصایص انسانها از طریق هویت زبانی اوشناخته می شود چون زبان نمودار شخصیت فرد است تا مرد سخن نگفته باشد عیب وهنرش نهفته باشد .

هر چه زبان ملتی بیشتر اکتشاف کند همان اندازه درارایه خلاقیتها ونوآوری ها و تحکیم هویت تاریخی خویش موفق بوده است .

گارمر : ظهور وجود در شاعر ویک متفکر تنها از طریق زبان رخ می دهد .

ومی گوید زبان زندگی گذشته در زمان حال و  حاضر است . وقتی وارد محله چینی ها یا عربها می شوید این واقعیت جداار زندگی آنان نیست چهره آن شهر وحقیقت آن ساکنان چینی بودن یا عرب بودن آنها رانشان می دهد .

ودر اینجاست زبان ظرف افزایش معناست وتفکر واندیشه درذات خود فرآیندی است از عملکرد زبان وپی بردن به اهمیت آن ملت دارد.

گل سرخ ترکی از گل سرخ آلمانی سرختر است چون درک وشناختی که یک ترک از قیزیل گل دارد بارز انگلیسی متفاوت است واحساس دیگری می دهد .

زبان هرملت به روح وروان آن ملت پیوسته وعجین است ونشانه تاریخ وتمدن آن ملت است مشاهده شده است ملتی که به زبان خود می خوانند کمتر دچار بحرانهای شخصیتی شده اند و خودباوری زیادی دارند وبهتر زبان دوم را یاد می گیرند واعتمادبه نفس زیاد دارند ودر علم روان شناسی بیشتر به بحث مانند نمو شکل گیری نطق وسخن . علت اختلالهای تکلمی ، نقش اختلال زبان درشخصیت ، کارکرد زبان دریادگیری و غیره پرداخته شده است .

وبا توجه به ویژگی های زبان در هیلگارد که تولید وفهم زبان شده است زمانی تخریب می شود کلمات وتاریخ وناقص سازی زبان تحریف شود وبا حذف زبان آن ملت زبان دیگری کم کم جایگزین آن می شود وفضارابرای تفکر وظهور وابراز وجود ازبین می رود وچون درتعاملات اجتماعی تنها زبان است که نیازها را رفع وهموار می سازد یعنی در تعاملات اجتماعی بدنبال رفع نیاز و کمبودهاست.(ویگوتسگی )

وباثبات رفتار رابطه متقابل دارد وبا ناسازگاریهای شخصیتی نمی توان با محیط پیرامون خود کنارآمد ونتیجه آن تنش درشکل شخصیت بوجود میاید .

بدنبال این تعارضات شخصیتی و هویتی میتوان نا فرمانیهای مدنی و پرخاشگری رانیز پیش بینی کرد.حال همه این اختلالاتی که ذکر شد هر کدام در جایگاه خود یک بحث روانشناختی است که اثرات زیانباری بر کارامدی وشکوفایی وحتی در عملکرد افرادوفرهنگ یک ملت داردو...



منابع:

زبان و ارتباط  و زبان و تفکر     هیلگارد


تئوری من         جان واتسون


زبان و تفکر   پیاژه


نظریه ویگوتسگی (زبان و تفکر)

چاموسگی و کارمر


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر