۱۳۸۹ آبان ۱۹, چهارشنبه

جایگاه زبان و تفکر درجوامع بشری وتاثیر آن بر شخصیت

     عده ای از روانشناسان معروف مثل پیاژه اعتقاد دارند اول درک وتفکر شکل میگیرد بعد زبان شکل میگیرد وعده ای مثل برونر و چاموسکی شکل گیری زبان را قبل از تفکر ودرک دانسته وعامل اصلی درفرایندهای ذهنی ذکر کرده اند وپیاژه بدین دلیل تفکر را قبل از شکل گیری زبان دانسته که کودک قبل از انکه زبانش تشگیل بشه وصحبت کند خیلی از چیزا رو میداند چه هست یا چیزی را بخواهی کودک میفهمد دراین میان برای پیاژه انتقادهایی وجود دارد که تحقیقات خود را فقط در سطحی از جوامع انجام داده که همه جوامع بشری را در بر نمیگیرد.وتاحالا اختلاف نظر بین صاحب نظران هست اما اینکه زبان مادری چه نقشی در شکل گیری شخصیت فرد دارد هیچ شبهه وشکی وجود ندارد

زبان مادری پدیده درونی است انسان بازبان زاده میشود ودر ان سیر کرده ودرحریم ان تنفس کرده رشدمیکند ومیمیرد وزبان هر ملت ظرف حضور ان ملت در کره خاکی است باتوجه به پیوند زبان با تفکر زبان یک مقوله کلی است که منبع اندیشه وظرف احساسات هرفردیاملتی است وهرگونه نادیده گرفتن ان وکم اهمیت جلوه دادن ان نوعی سرکوب تفکر وهویت وتضیع موجودیت ومدنییت فرد یاملت است پس برای شناخت ملتی شناخت زبان او ضروریست انسان موجودیست که اندیشه میکندواندیشه وپردازش فکر خود را از طریق زبان به دیگران منتقل میکند پس زبان جوهر اندیشه ادمی است شخصیت و خصایص انسانها ازطریق هویت زبانی او شناخته میشود هرچه زبان ملتی بیشتر اکتشاف کند همان اندازه در ارایه خلاقیتها ونواوریها وتحکیم هویت تاریخی خویش موفق بوده است وپیش میرود.

بقول گارمر زبان زندگی گذشته در زمان حاضراست برای مثال وقتی وارد محله چینی ها یا عربها میشوید این واقعیت جدا از زندگی انان نیست چهره ان شهر وحقیقت ان ساکنان چینی بودن یا عرب بودن انها رانشان میدهد نمیتوان فرد را بدون زبان ان شناخت با توجه به این زبان ظرف افرینش معناست وتفکرواندیشه در ذات خود پروسه ایست از عملکرد زبان وبه اهمیت ان ملت می توان پی برد گل سرخ ترکی ازگل سرخ المانی سرختر است چون درک وشناختی که یک ترک از قزیل گل دارد با رز انگلیسی متفاوت است احساس دیگری میدهد .

همانطوریکه در ترجمه اشعاریک ملت به زبان دیگر رنگ وبوی خود را از دست میدهد وکم احساس میشود ودر فیلمها هم میبینید اشعار و آواز را به همان شگلی که هنرمند میخواند پخش میکنند پس زبان هرملت به روح و روان ان ملت پیوسته و عجین است ونشانه تمدن ان ملت است مشاهده شده است ملتی که بزبان خود میخوانند کمتر دچاربحرانهای شخصیتی شده اندوخودباوری زیاد دارند وبهتر زبان دوم را یاد میگیرند واعتماد به نفس زیاد دارند.برعکس ان فد مجبور است بزبان دیگر سخن بگوید و موارد دیگر… ،فرد دچار استرس میشود که مبادا در جمع یک کلمه ای را طوری تلفظ کند که مورد تحقیر جمع شود ویا اصلا چیزی را میخواهد بگوید ترس اینکه نتواند درست برساند ازروش رد میشود ویا موارد دیگری که همه ما بشگلی مختلف باهاش روبرو شده ایم…چقدر برشخصیت ما تاثیر گذار هست اصلا آگاهی در روانشناسی اینست که فرد چقدر احساسات درونی خود را میتواند بروز دهد وانرا ابراز کند …دیگر خودتان تصور کنید

چاموسکی زبانشناس معروف اظهاردارد ما با یک دستگاه زبانی از پیش ساخته شده بدنیا میاییم ومکانیسمهایش ارثی است با توجه به اظهارات چاموسکی وپدیده درونی بودن زبان در مییابیم زبان در تفکر ادمیان ودر هویت وشخصیت ان تاثیر بسزایی دارد امید است برای شکوفایی هویت وشخصیت خود زبان خود را ارج نهیم که سمبل فرهنگ ماست وهر ملت با فرهنگش زنده هست

بهروز فتاحی کارشناس ارشد روانشناسی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر