۱۳۹۰ تیر ۲, پنجشنبه

خانواده و بهداشت روان

براي جامعه امروز و فردا نياز به افراد باثبات و مطمئن به خود داريم کساني که پس از مسائل و مشکلات زندگي خود برآيند . بنابراين لازم است اساسي ترين نهاد اجتماعي يعني خانواده را براي پرورش چنين افرادي ساخت .

براي بهبود وضع اجتماع ، تلاش براي يهيود وضع خانواده و افراد آن مهمترين موضوع است . اجتماعي سالم است که از خانواده هائي سالم و بالنده تشکيل شده باشد . خانواده به عنوان جائي است که در آن مي توان به عشق ، تفاهم و پشتيباني و درک متقابل دست يافت حتي اگر همه چيزهاي ديگر از ميان رفته باشد . خانه جايي است که در آن مي توان نفس تازه کرد و نيروئي تازه براي مقابله با دنياي بيرون گرفت . دريک خانواده سالم و بالنده افراد به سخنان يکديگر با علاقمندي گوش ميدهند . اشتباهات افراد ، نشانه اي از رشد کردن تلقي مي شود و افراد يکديگر را سرزنش نمي کنند طبيعي است که در زندگي هر فرد حتما اشتباهاتي رخ خواهند نمود . افراد با آهنگي روشن ، پرمايه با هم حرف مي زنند . در روابطشان با هم هماهنگي وجود دارد .
گشاده رو و مهربان هستند و براي راحتي و لذت خود برنامه طرح مي کنند ، نه به عنوان نمايشگاهي براي سايرين .افراد خانواده سالم و بالنده ، آزادانه با هم درد دل مي کنند . درباره هر موضوعي مي توان حرف زد : ناکامي ، ترس ، صدمه ، خشم و انتقاد يا خوشي و کاميابي . در چنين خانواده اي صرفنظر از سن وسال ، افراد در تماس با يکديگر و ابراز علاقه ، احساس آرامش و راحتي مي کنند . نشانه محبت و علاقه فقط پختن غذا ، خالي کردن سطل آشغال ، آوردن پول به خانه و خريد وسائل خانه نيست . افراد با صادقانه صحبت کردن و علاقه مندانه گوش دادن با صداقت و روراست بودن و به سادگي با يکديگر بودن اين علاقه را نشان مي دهند .

برنامه ريزي : خانواده بالنده و سالم ، بر اساس امکانات و وضع موجود و نيازهاي افراد برنامه ريزي مي کنند اما اگر چيزي مزاحم برنامه شان شد ، مي توانند به آساني خود را با آن تطبيق دهند . پدر ومادر در خانواده سالم و بالنده خود را رهبر و هدايتگر جريان رشد فرزند مي دانند و نه ارباب و حاکم . در اين خانواده ، والدين وظيفه خود مي دانند که چگونه در هر موقعيتي انسان واقعي بودن را به فرزندانشان بياموزند . رفتار آنان به فرزندانشان با آنچه که به او مي گويند مطابقت کامل دارد .

پدر و مادر سرزنده و بالنده ميدانند که بايد رهبري را آموخت و چنين نيست که از همان روزي که اولين فرزندشان چشم به جهان گشود خود به خود اين مسئوليت را يادگرفته باشند . آنان مانند همه رهبران خوب ، مراقب زمان هستند و مي کوشند تا در هر فرصتي که فرزندشان آمادگي گوش کردن داشته باشد با او صحبت کنند. وقتي فرزند مرتکب اشتباهي شد، پدر ومادر در کنار او قرارمي گيرند تا از او حمايت کنند و اين موجب خواهد شد که فرزند اشتباه خود را از طريق غلبه بر ترس يا احساس گناهش جبران نمايد و از راهنمائي و آموزشي که پدر و مادر به او مي دهند به او مي دهند ، بيشترين بهره را ببرد .

پدران و مادران بالنده و سالم مي دانند هر فرد آدمي هنگامي آمادگي يادگيري دارد که خود را با ارزش بداند و احساس کند که ديگران براي او ارزش قائلند . مي دانند که هرچند مي توان با شرمنده کردن و تنبيه تغيير رفتار ايجاد کرد اما اثر زخم و جراحتي که بر روان و شخصيت فرد باقي مي ماند به زودي شفا نمي يابد . بنابراين بناي کار را بر گوش کردن به معناي واقعي ، حس کردن ، فهميدن و در نظر گرفتن زمان با اجتناب و دوري از شتابزدگي مي گذارند . مي دانند تغيير اجتناب و دوري از شتابزدگي مي گذارند .

مي دانند تغيير اجتناب ناپذير است . بچه ها به سرعت و شتاب از مرحله اي به مرحله ديگر تغيير مي کنند و تغيير را به عنوان جزء غيرقابل اجتناب زندگي انساني مي پذيرند و سعي مي کنند خلاقانه آن را به کار بگيرند . در چنين خانواده اي ، اعتماد به نفس افراد بالاست و احساس ارزشمندي دارند . اعتماد به نفس بالا دفاع فرد در مبارزه و روياروئي با مسائل و مشکلات زندگي است . افراد با اعتماد به نفس سالم زمان کوتاه تري را براي کنار آمدن و حل و فصل تعارضات و فشارهاي زندگي صرف مي کنند . از زندگي لذت مي برند و شادابي طبيعي دارند . واقعيتها را ديده و به طور کلي خوش بيني واقع گرا دارند .

والدين بالنده براي تقويت و تحکيم اعتماد به نفس و افزايش عزت نفس فرزندان خود روشهاي زير را به کار مي گيرند :

* به فرزند توجه کرده به صحبت هاي او گوش ميدهند و از نصيحت کردن پرهيز مي کنند .

* محبت خود را به فرزند در هر سني متناسب با مرحله رشد نشان مي دهند و به او مي گويند که او را دوست دارند .

* جرات ورزي و مهارت ابراز وجود را به او در جريان رفتار و اعمال خود ياد مي دهند و به او اجازه مي دهند تا با شهامت و ادب ، عقايد و نظرات خود را بيان کرده و از ضمير « من » استفاده نمايد .

* فرزند خود را تحت فشار ، ترس و خشم قرار نمي دهند و از بکن و نکن ها و بايدها و نبايد هاي بي مورد پرهيز مي کنند .

* بيشتر رفتارهاي مثبت او را مورد توجه قرار مي دهند و او را تکريم مي نمايند .
دکتر اکرم منتظرالظهور [ متخصص روانپزشکی ]

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر