۱۳۹۲ تیر ۱۱, سه‌شنبه

جایگاه زبان وتفکر در جوامع بشری و تأثیر آن بر شکل گیری شخصیت (92اردبهشت)



     انسان بادارا بودن دستگاهی پیشرفته ارتباطی با سایر موجودات جدا می شود و زبان وسیله ای برای برقراری ارتباط واندیشه هاست. وعضو مشترک برای فهم است. زبان همگانی است یعنی همه زبان دارند و انسان بدون زبان وجود ندارد حتی کرو لال ها هم با خود نطق دارند وویژگی های دیگر نیز مثل نمادین و علامتی بودن ، زاینده بودن، منطقی ومعنی دار بودن، قانونمند بودن را دارد. زبان در ارتباط با تفکر موضوعی است که در بین صاحب نظران اختلاف نظر وجود دارد.

·       گروهی معتقدند که تولیدات زبانی وسایر رفتار ها زیر بنای تفکر هستند ( رفتار گرایان )

·       گروهی اعتقاد دارند که زبان زیر بنای اصلی تفکر است.

·       گروهی تفکر را قبل از زبان شکل گرفته اعتقاد دارند

·       گروهی سیستم زبانی هر شخص را نحوه نگرش او به طبیعت خود می دانند و گروهی زبان هر شخص را تعیین کنده فرهنگ آن مشخص می دانند و .....


                                                                 جان واتسون ( رفتار گرا ) معتقد بود « تفکر چیزی جزء صحبت کردن با خود نیست » عادتهای عضلانی را بدنبال یادگیری که منجر به تولید جملات می شود علت اصلی تفکر می داند ( تکلم درونی )  


                                                                                                                     

اسکینر : تفکر رایک رفتار می داند همان حرکات عضلات است.

و در دیدگاه زبان زیر بنای تفکر دانشمندانی مثل ویگوتسگی ( 1934 ) و سایپر ( 1930 ) و ورف ( 1940 ) براین عقیده بودند که رابطه زبان و تفکر یک رابطه حیاتبخش است که تفکر به وسیله کلمات متولد می شود ( ورف 1940 ) تنظیم تفکرات و ایده ها یک فرآیند مجزا و مستقل نیست بلکه قسمتی از دستور زبان است و نسبت به دستور زبان دیگر نیز شکل آن متفاوت است و دیگر آنکه نوع زبان هر فردی تعیین کننده چگونگی تفکر آن فرد است مثلاً : انگلیسی ها به برف یک کلمه بکار می برند امّا اسکیمو ها برای برف چند کلمه دارند ( برف خشک برف مرطوب و...... ) و در دیدگاه سیستم زبان هر شخص تعیین کننده فرهنگ آن شخص است.

ویلهلم و  ون همبولت در قرن نوزده « زبان بیانگر روح و صفت ملی یک ملت است »

 ادوارد سایپر 1929 : زبان هر جامعه وسیله ای برای آشنایی با واقعیت آن جامعه است و به تفکرات ما در زمینه مشکلات و فرآیند های اجتماعی شکل می دهد پس زبان و فرهنگ وسیله ای برای انتقال آن فرهنگ است. فردی نمی تواند بدون کمک زبان خودش را بایک فرهنگ تطبیق دهد. در واقع بسیاری از صفات و خصوصیات یک فرهنگ بطور ناخودآگاه در زبان آن فرهنگ نهفته است و نمی توانیم دو زبان را پیدا کنیم که مفاهیم دو فرهنگ در آن نهفته باشد.

ویگوتسگی: تحول یا رشد زبان را به سه دوره متمایز تقسیم می کند:

1-گفتار اجتماعی ( بیرونی ) نقش این گفتار کنترل رفتار دیگران است پیش از 3 سالگی

2-گفتار خود محورانه: مر حله انتقالی گفتار اجتماعی به گفتار درونی، کنترل رفتار خود

3-گفتار درمانی: با خود حرف زدن به طور بیصدا ، نقش آن جهت دادن به اندیشه و رفتار انسان است پس از 7 سالگی.

مهمترین اختلاف بین پیاژه و ویگوتسگی در زمینه های اجتماعی، عمل و فعالیت روشهای آموزشی بویژه گفتار خود محور می باشد.

ویگوتسگی:  تفکر و فرآیند های شناختی از جامعه به کودک داده می شود در ارتباط با فرهنگ است که در درون جامعه و تعامل با جامعه ، شناخت با مفاهیم فرهنگی شکل می گیرد ( فرهنگ و جامعه به خود شکل می دهد )

رشد زبانی وابسته به مهارتهای شناختی گفتار خصوصی عامل رشد و تکامل تفکر و زبان است و براساس ارتباط اجتماعی است و نقش تکوینی دارد و مهمترین پیوند تحولی در انتقال از گفتار بیرونی به زبان درونی می شود ( ویگوتسگی عوامل زیستی را نادیده گرفته پیاژه: مهمترین ابزار شناخت خود کودک است خود انگیخته  است و بدون فشار دیگران فرضیه می سازد و آنرا آزمون می کند ( ساخت های ذهن و تجربه کودک )

 ادامه پیاژه: از طیق دو کنش درون سازی وبرون سازی صورت می گیرد.

رشد شناختی پایه رشد زبان است ( پیاژه ) زبان متاثر از رشد عقلانی وابزارهای شناختی کودک است .گفتار خود محور مانع رشد است ( گفتار غیر اجتماعی )

گفتار خود محور بیانگر ناتوانی کودک در انضباط دهی دیدگاه ها در تبادلات اجتماعی است .

بطور کلی تفاوت نظریه ودیدگاه پیاژه و ویگوتسگی                                   : در مفهوم تحولی

که پیاژه : ناتوانی در اخذ دیدگاه دیگران در تعاملات وارتباط اجتماعی میداند .

        ویگوتسگی  : تفکر بیرونی باعث تفکر با خود درباره رفتار خود است ( جهت هدایت وراهنمایی

2- سیر تحولی ¬  پیاژه بیان می کند با افزایش سن کاهش می یابد .

     ویگوتسگی  ¬   درسن خردسالی افزایش دارد بعد جنبه بیرونی بودن رااز دست میدهد .

وباشکل تفکر شفاهی درونی در می آید .

3- ارتباط گفتار اجتماعی : پیاژه نظر منفی دارد ( مانع رشد است )

        ویگوتسگی  : نظر مثبت دارد ( ارتباط با دیگران رشد می کند )

پیاژه ¬ با آموزش نمی تواند فراتر از رشد شناختی کودک در او یادگیری بوجود آورد

¬ ویگوتسگی با مفاهیم فرهنگی رشد می کند

پیاژه : مانع رشد کودک می شود .ویادگیری اکتشافی را مطرح کرده است ( کودک محور)


هم برای رفتار گرایان وهم برای دیدگاههای شناختی ها انتقاداتی وارد است که درک گفتار قبل از تولید گفتار رشد می کند مثل کرولال های مادر زادی باخود حرف میزنند و  ادعادارند .

تولید گفتار شرط لازم رشد تفکر نیست ویا وجود شخصیت با ثبات افراد چند زبانه دلیل برای آنها است که زبان را زیر بنای تفکر می دانند (فورت 1966-71)

ودیگر آنکه در جوامع امروزی افرادی به یک زبان تکلم می کنند اما دارای چند نگرش هستند ویا برعکس از نظر زبان یکسان نیستند اما نگرش یکسان دارند .

حال با توجه به محتویات دیدگاهها واتفاق نظر دانشمندان زیاد چنین دریافت می کنیم زبان یک پدیده درونی است وانسان با زبان زاده می شود ودرآن سیر کرده ودر حریم آن تنفس کرده ورشد می کند ومی میرد وزبان هر ملت ظرف حضور آن ملت درکره خاکی است وپیوند زبان با تفکر یک مقوله کلی است که منبع اندیشه وظرف احساسات هر شخص یا ملتی است وهر گونه نادیده گرفتن آن وکم اهمیت دادن آن نوعی سرکوب تفکر وهویت وتضیع موجودیت ومزیت فرد یا ملت است . هر ملتی زبان وتاریخ خاص را دارا است . انسانها با زبان تاریخ را ساخته اند وآن شناسنامه آن ملت است وجایگاه وبژه در فرهنگ وجوامع بشری دارد ونماد اول فرهنگ آن جامعه می باشد .

برای شناخت ملتی شناخت زبان آن ملت ضروریست . انسان موجودی است که اندیشه می کند وآن را از طریق زبان به دیگران منتقل می کند زیرا زبان جوهر اندیشه آدمی است وشخصیت وخصایص انسانها از طریق هویت زبانی اوشناخته می شود چون زبان نمودار شخصیت فرد است تا مرد سخن نگفته باشد عیب وهنرش نهفته باشد .

هر چه زبان ملتی بیشتر اکتشاف کند همان اندازه درارایه خلاقیتها ونوآوری ها و تحکیم هویت تاریخی خویش موفق بوده است .

گارمر : ظهور وجود در شاعر ویک متفکر تنها از طریق زبان رخ می دهد .

ومی گوید زبان زندگی گذشته در زمان حال و  حاضر است . وقتی وارد محله چینی ها یا عربها می شوید این واقعیت جداار زندگی آنان نیست چهره آن شهر وحقیقت آن ساکنان چینی بودن یا عرب بودن آنها رانشان می دهد .

ودر اینجاست زبان ظرف افزایش معناست وتفکر واندیشه درذات خود فرآیندی است از عملکرد زبان وپی بردن به اهمیت آن ملت دارد.

گل سرخ ترکی از گل سرخ آلمانی سرختر است چون درک وشناختی که یک ترک از قیزیل گل دارد بارز انگلیسی متفاوت است واحساس دیگری می دهد .

زبان هرملت به روح وروان آن ملت پیوسته وعجین است ونشانه تاریخ وتمدن آن ملت است مشاهده شده است ملتی که به زبان خود می خوانند کمتر دچار بحرانهای شخصیتی شده اند و خودباوری زیادی دارند وبهتر زبان دوم را یاد می گیرند واعتمادبه نفس زیاد دارند ودر علم روان شناسی بیشتر به بحث مانند نمو شکل گیری نطق وسخن . علت اختلالهای تکلمی ، نقش اختلال زبان درشخصیت ، کارکرد زبان دریادگیری و غیره پرداخته شده است .

وبا توجه به ویژگی های زبان در هیلگارد که تولید وفهم زبان شده است زمانی تخریب می شود کلمات وتاریخ وناقص سازی زبان تحریف شود وبا حذف زبان آن ملت زبان دیگری کم کم جایگزین آن می شود وفضارابرای تفکر وظهور وابراز وجود ازبین می رود وچون درتعاملات اجتماعی تنها زبان است که نیازها را رفع وهموار می سازد یعنی در تعاملات اجتماعی بدنبال رفع نیاز و کمبودهاست.(ویگوتسگی )

وباثبات رفتار رابطه متقابل دارد وبا ناسازگاریهای شخصیتی نمی توان با محیط پیرامون خود کنارآمد ونتیجه آن تنش درشکل شخصیت بوجود میاید .

بدنبال این تعارضات شخصیتی و هویتی میتوان نا فرمانیهای مدنی و پرخاشگری رانیز پیش بینی کرد.حال همه این اختلالاتی که ذکر شد هر کدام در جایگاه خود یک بحث روانشناختی است که اثرات زیانباری بر کارامدی وشکوفایی وحتی در عملکرد افرادوفرهنگ یک ملت داردو...



منابع:

زبان و ارتباط  و زبان و تفکر     هیلگارد


تئوری من         جان واتسون


زبان و تفکر   پیاژه


نظریه ویگوتسگی (زبان و تفکر)

چاموسگی و کارمر


۱۳۹۰ شهریور ۲۸, دوشنبه

رابطه فقر ومحرومیت با بهداشت روان (ویرایش جدید)




اولین و ابتدای ترین نیاز انسان نیازهای فیزیولوژی است مثل خوردن و نوشیدن و خوابیدن وغیره که انسان بواسطه ان به حیات ادامه میدهد ونیازهای ثانویه هم مستقیما به چگونگی براورد انها وابسته است که سلامتی جسم را فراهم میسازد وهم بر شکل گیری شخصیت تاثیر میگذارد
برخورداری فرد علاوه بر سلامتی جسمانی ، داشتن تعادل روانی است وهدف اصلی آن پیشگیری از وقوع ناراحتیهاست واز بوجود امدن عواملی که مکمل زندگی طبیعی وسالم است وفقط تشریح علل اختلالات رفتاری نیست بلکه علاوه بر پیشگیری درمان اختلالات جزیی رفتار بمنظور جلوگیری از وقوع بیماریهای شدید روانی که میتواند اختلالات شناختی یا رفتاری ویا احساسی باشد است. .بطورکلی حالتی که در نتیجه ان به تعادل روانی منجرشود واین پیشگیری با ایجادمحیط فردی واجتماعی مناسب حاصل میگردد که با شناسایی نیازهاومحدودیتها ومحرکهایی که سبب ایجاد رفتار واعمال انسان میشود .
اصول بهداشت روان مبتنی بر تقویت افراد است نه تخریب شخصیت انها وهر تجربه ای که اخساس ایمنی واحترام بخود را تقویت کند سبب پیشرفت وسازگاری وسازش در شخص خواهد بود اما فقر چطور؟ ازدست دادن سکان تعادل زندگی ، یاس ونومیدی عدم علاقه به ادامه زندگی تحمل فشار نابسامانیهای زندگی استرس زا ومقابله با ان باعث از دست دادن اعتماد به نفس وانباشته شدن فشارهای روانی وآخرمنجر به زیانهای جسمانی می شود وجز این نمیتواند باشد ومحرومیت نیزحالتی است که در نتیجه ارضا نشدن یا احتیاج پدید میاید واین میتواند به سبب دو عامل بیرونی یا محیطی ویا بعلل درونی باشد. محرومیت به دلایل محیطی اگرچه پیامدهای ان از درونی شدن ان کمتراست اما غلبه بران اجتناب ناپذیر است زیرا در محیط شخص همیشه عواملی موجود است که مانع ازبراورده شدن تمام احتیاجات او میشود مثلا درمواقع بحران اقتصادی ویا بروز حوادث طبیعی ومشکلات روزمره ویا جنگ وامثال ان محرومیت از خارج برافراد تحمیل میشود وگریز از ان امکان ناپذیر است. محرومیت درونی همانطوریکه از نامش پیداست ازدرون فرد سرچشمه میگیرد که در نتیجه ناتوانی در براوردن احتیاجات تولید میشود و منجر به عواقب شدیدی چون ترسها تعارضات وقیودات اخلاقی واجتماعی خواهد شد که بمراتب خطر ان محرومیت بیشتر متوجه پایه های های شخصیتی فرد خواهد شد واز انچه میتواند انجام دهد باز میداردونسبت به خصوصیات فردی اشخاص متفاوت خواهد بود ورفتارپرخاشگری معمولا بدنبال ظهور محرومیتها بروز میکند وبه بروز رفتار پرخاشگرانه منتهی خواهد شد وپرخاشگری مستقیم روشی معمول برای انتقالهیجانات درونی بصورت مخرب به خود یا به اطرافیان بدنبال محرومیت است ... حال برای رسیدن به بهداشت روان در جامعه ، داشتن روان سالم در جسم و کالبد سالم نیاز به زیر ساخت های وسیعی دارد که یکی هم محرومیت زدایی از جامعه است چه از نظر فرهنگی ویا چه از نظر اقصادی و غیره اما در اولویت همه انها بعد اقتصادی است چون که قبل از هر نیازی باید نیاز فیزیولوژی انسان برطرف شودتا جسم اماده و پذیرای نیازها و الگوهای دیگر باشد حال فقر و محرومیت حاصل نابسامانیهای اقتصاد یک جامعه است که باعث پایین اوردن راندمان و کارایی افراد در دیگر زمینه ها میشود و اخرالامر منجر نبود بهداشت روان در افراد جامعه میشود وباعث بروز اختلالات روز افزون روحی و روانی افراد میشود .زیراکه ترمیم نابسامانیهای روحی افراد ایجاد بهداشت روان و سلامتی روان است تا جسم سالم را در خود جا دهد درحالی رابطه بین نیازهای اولیه افراد و سلامت روان وسلامت عمومی افراد جامعه وفاصله زیاد ان ما را به این مهم متوجه میسازد که فقر و محرومیت از انچه که فرد به ان نمیرسد ویا احساس رسیدن به ان را غیر ممکن میداندافراد را دچار سردرگمی وغرق در مشگلات حاد روانی خواهد کرد . اولین قدم در بهبود این تهدیدات اقدام برای رفع فقر و محرومیت است تا دیگر مشکلات بنوبه خود کمتر شده یا بنحوی برطرف شود. با خشکاندن فقر. جامعه ای باطراوت و پویا خواهیم داشت واین پویایی ایجاد علاقه وامید به اینده را امکانپذیر میسازد امید است با همکاری تمام دست اندرکاران این ممکن صورت عملی بخود گیرد تا زمینه برای رشد همه جانبه فراهم گردد. ... باتشکر . بهروز فتاحی کارشناس روان شناسی

پنجشنبه, 24 دی 1388 21:23 ویرایش در خرداد سال نود


۱۳۹۰ تیر ۲, پنجشنبه

اشتباهات رايج دوران آشنايي و نامزدي

گاهی برای این که وانمود کنیم با طرف مقابل توافق داریم از ارزشهای خود چشم پوشی می کنیم . عقاید خود را ابراز نمی کنیم و خطای شخص مقابل را هم نادیده می گیریم.
در فعالیتهایی که هیچ علاقه ای به آن نداریم شرکت می کنیم و از علایق خود هم دست بر می داریم. این که بخواهیم با چشم پوشی رابطه را حفظ کنیم اشتباه محض است.

2 ـ کناره گیری از خانواده و دوستان
در این دوره نیازی نیست خانواده و دوستان را به کلی کنار بگذاریم. وجود این گونه ارتباط ها ضروری است. حتی نحوه برخورد با افراد خانواده اطلاعات زیادی به ما می دهد. این که فرد با آنها صادق و راحت است یا تعارض و ضدیت دارد. شناخت الگوی خانواده خیلی مهم است. از طرف دیگر نظر والدین نیز بسیار حائز اهمیت است و بی توجهی به آن عواقب بدی می تواند داشته باشد.

3 ـ تسلیم در برابر نیاز جنسی
توجه داشته باشید که با حوصله و بدون عجله با فرد مقابل آشنا شوید و از ارتباط جنسی قبل از ازدواج پرهیز کنید.

4 ـ تسلیم در برابر مسائل مادی و ظاهری
وضعیت مالی خوب و ظاهر مناسب تنها ملاک برای ازدواج موفق نیست. پس چشم خود را باز کنید و بیشتر باهم آشنا شوید.

5 ـ مقدم دانستن تعهد بر تفاهم
گاهی قبل از این که بفهمیم چه قدر باهم تفاهم داریم سریع قول ازدواج می دهیم و تعهد ایجاد می کنیم و حتی اگر طرف مقابل درخواست زمان بیشتر برای آشنایی را داشته باشد او را متهم به زیر پا گذاشتن تعهد می کنیم ، این اشتباه است.

6 ـ مقدم دانستن تفاهم بر علاقه
گاهی هم بدون اینکه هیچ علاقه و جذابیتی باشد به فکر ایجاد تفاهم هستیم و فکر میکنیم با ازدواج علاقه ایجاد می شود. همان طور که تنها با علاقه نمی توان تفاهم ایجاد کرد تنها با تفاهم هم نمی توان انتظار علاقه و جذابیت داشت. تفاهم مهم است اما علاقه ، تعهد و تفاهم در کنار همدیگر است که منجر به ازدواج موفق می گردد.

7 ـ نادیده گرفتن تردیدها
گاهی دچار تردیدهایی در ازدواج می شوید اما به دلایلی این تردیدها را نادیده می گیرید و سریع تصمیم به ازدواج می گیرید. بهتر است تردیدها را بررسی و بر آنها غلبه کنید مگر اینکه دچار وسواس باشید.

8 ـ باور به این که او را تغییر خواهیم داد
گاهی افراد متوجه تفاوت های اساسی و مشکلات در طرف مقابل می شوند اما چون فکر می کنند که می توانند او را تغییر دهند این مسائل را نادیده می گیرند.
اما همانطور که قبلاً هم اشاره کردیم کسی را برای ازدواج انتخاب کنید که او را همانطور که هست بدون هیچ تغییری می پذیرید.

9 ـ باور به این که پس از ازدواج مشکلات کم می شود.
اگر در دوره آشنایی با هم مشکل دارید و ارتباط خوبی نمی توانید باهم داشته باشید پس از ازدواج هم نمی توانید.
مشکلات نه تنها کم رنگ تر نمی شود بلکه بیشتر خود را نمایان می سازد.

10 ـ تاثیر پذیری از حرف مردم
گاهی افراد دوره آشنایی را طی می کنند ولی علیرغم وجود مشکلات آنها را نادیده گرفته و در ازدواج عجله می کنند چراکه به قول خودشان حرف مردم برایشان مهم است. و آن قدر از قضاوت منفی مردم در مورد خود ترس دارند که ترجیح می دهند بدبخت باشند اما مردم آنها را خوشبخت بدانند.
دکتر فرناز عطائی [ متخصص روانپزشکی ]

خانواده و بهداشت روان

براي جامعه امروز و فردا نياز به افراد باثبات و مطمئن به خود داريم کساني که پس از مسائل و مشکلات زندگي خود برآيند . بنابراين لازم است اساسي ترين نهاد اجتماعي يعني خانواده را براي پرورش چنين افرادي ساخت .

براي بهبود وضع اجتماع ، تلاش براي يهيود وضع خانواده و افراد آن مهمترين موضوع است . اجتماعي سالم است که از خانواده هائي سالم و بالنده تشکيل شده باشد . خانواده به عنوان جائي است که در آن مي توان به عشق ، تفاهم و پشتيباني و درک متقابل دست يافت حتي اگر همه چيزهاي ديگر از ميان رفته باشد . خانه جايي است که در آن مي توان نفس تازه کرد و نيروئي تازه براي مقابله با دنياي بيرون گرفت . دريک خانواده سالم و بالنده افراد به سخنان يکديگر با علاقمندي گوش ميدهند . اشتباهات افراد ، نشانه اي از رشد کردن تلقي مي شود و افراد يکديگر را سرزنش نمي کنند طبيعي است که در زندگي هر فرد حتما اشتباهاتي رخ خواهند نمود . افراد با آهنگي روشن ، پرمايه با هم حرف مي زنند . در روابطشان با هم هماهنگي وجود دارد .
گشاده رو و مهربان هستند و براي راحتي و لذت خود برنامه طرح مي کنند ، نه به عنوان نمايشگاهي براي سايرين .افراد خانواده سالم و بالنده ، آزادانه با هم درد دل مي کنند . درباره هر موضوعي مي توان حرف زد : ناکامي ، ترس ، صدمه ، خشم و انتقاد يا خوشي و کاميابي . در چنين خانواده اي صرفنظر از سن وسال ، افراد در تماس با يکديگر و ابراز علاقه ، احساس آرامش و راحتي مي کنند . نشانه محبت و علاقه فقط پختن غذا ، خالي کردن سطل آشغال ، آوردن پول به خانه و خريد وسائل خانه نيست . افراد با صادقانه صحبت کردن و علاقه مندانه گوش دادن با صداقت و روراست بودن و به سادگي با يکديگر بودن اين علاقه را نشان مي دهند .

برنامه ريزي : خانواده بالنده و سالم ، بر اساس امکانات و وضع موجود و نيازهاي افراد برنامه ريزي مي کنند اما اگر چيزي مزاحم برنامه شان شد ، مي توانند به آساني خود را با آن تطبيق دهند . پدر ومادر در خانواده سالم و بالنده خود را رهبر و هدايتگر جريان رشد فرزند مي دانند و نه ارباب و حاکم . در اين خانواده ، والدين وظيفه خود مي دانند که چگونه در هر موقعيتي انسان واقعي بودن را به فرزندانشان بياموزند . رفتار آنان به فرزندانشان با آنچه که به او مي گويند مطابقت کامل دارد .

پدر و مادر سرزنده و بالنده ميدانند که بايد رهبري را آموخت و چنين نيست که از همان روزي که اولين فرزندشان چشم به جهان گشود خود به خود اين مسئوليت را يادگرفته باشند . آنان مانند همه رهبران خوب ، مراقب زمان هستند و مي کوشند تا در هر فرصتي که فرزندشان آمادگي گوش کردن داشته باشد با او صحبت کنند. وقتي فرزند مرتکب اشتباهي شد، پدر ومادر در کنار او قرارمي گيرند تا از او حمايت کنند و اين موجب خواهد شد که فرزند اشتباه خود را از طريق غلبه بر ترس يا احساس گناهش جبران نمايد و از راهنمائي و آموزشي که پدر و مادر به او مي دهند به او مي دهند ، بيشترين بهره را ببرد .

پدران و مادران بالنده و سالم مي دانند هر فرد آدمي هنگامي آمادگي يادگيري دارد که خود را با ارزش بداند و احساس کند که ديگران براي او ارزش قائلند . مي دانند که هرچند مي توان با شرمنده کردن و تنبيه تغيير رفتار ايجاد کرد اما اثر زخم و جراحتي که بر روان و شخصيت فرد باقي مي ماند به زودي شفا نمي يابد . بنابراين بناي کار را بر گوش کردن به معناي واقعي ، حس کردن ، فهميدن و در نظر گرفتن زمان با اجتناب و دوري از شتابزدگي مي گذارند . مي دانند تغيير اجتناب و دوري از شتابزدگي مي گذارند .

مي دانند تغيير اجتناب ناپذير است . بچه ها به سرعت و شتاب از مرحله اي به مرحله ديگر تغيير مي کنند و تغيير را به عنوان جزء غيرقابل اجتناب زندگي انساني مي پذيرند و سعي مي کنند خلاقانه آن را به کار بگيرند . در چنين خانواده اي ، اعتماد به نفس افراد بالاست و احساس ارزشمندي دارند . اعتماد به نفس بالا دفاع فرد در مبارزه و روياروئي با مسائل و مشکلات زندگي است . افراد با اعتماد به نفس سالم زمان کوتاه تري را براي کنار آمدن و حل و فصل تعارضات و فشارهاي زندگي صرف مي کنند . از زندگي لذت مي برند و شادابي طبيعي دارند . واقعيتها را ديده و به طور کلي خوش بيني واقع گرا دارند .

والدين بالنده براي تقويت و تحکيم اعتماد به نفس و افزايش عزت نفس فرزندان خود روشهاي زير را به کار مي گيرند :

* به فرزند توجه کرده به صحبت هاي او گوش ميدهند و از نصيحت کردن پرهيز مي کنند .

* محبت خود را به فرزند در هر سني متناسب با مرحله رشد نشان مي دهند و به او مي گويند که او را دوست دارند .

* جرات ورزي و مهارت ابراز وجود را به او در جريان رفتار و اعمال خود ياد مي دهند و به او اجازه مي دهند تا با شهامت و ادب ، عقايد و نظرات خود را بيان کرده و از ضمير « من » استفاده نمايد .

* فرزند خود را تحت فشار ، ترس و خشم قرار نمي دهند و از بکن و نکن ها و بايدها و نبايد هاي بي مورد پرهيز مي کنند .

* بيشتر رفتارهاي مثبت او را مورد توجه قرار مي دهند و او را تکريم مي نمايند .
دکتر اکرم منتظرالظهور [ متخصص روانپزشکی ]

راهکارهای توسعه دانش عمومی در خصوص بهداشت و سلامت خانواده

سلامتی و بهداشت چه بصورت فردی و چه به صورت جمعی بی تردید مهمترین جنبه از مسائل حیات است .
امروز برای داشتن کشور و جامعه ای سالم با توسعه پایدار ، انسان سالم و خانواده سالم را هدف قرار می دهد. خانواده به عنوان واحدی که اساس و هسته اصلی جامعه را تشکیل میدهد از پیشینه ای به قدمت زندگی انسان بر روی کره خاک برخوردار است .

در روند پیشرفت و توسعه جوامع بشری بیش از پیش نقش خانواده در توسعه همه جانبه اجتماعی – اقتصادی مطرح گردیده است . ما ، در جامعه ای چند وجهی زندگی می کنیم که در آن تعریف خانواده نمونه و یا حتی « طبیعی » دشوار است . با این همه معیارهای ویژه ای وجود دارد که میتوان از آنها در تعیین سلامت و بهداشت خانواده استفاده نمود .

مهمترین ملاک چهارچوب ، تامین نیازهای مادی و توجه به ابعاد اساسی وجود انسان ( شامل 5 بعد جسمانی ، روانی ، ادراکی ، عاطفی ، اجتماعی ) می باشد . ( منتظرالظهور ،1384 )

هر گاه بخواهیم یک خانواده طبیعی یا سالم را تعریف کنیم با موضوعات پیچیده ای روبه رو می شویم .
فورماوالش(1982)معیارهای سالم وطبیعی بودن خانواده را مورد بحث و بررسی قرار داده است و خانواده هایی را که در شرایط مطلوب به سر می برند و فاقد علائم مرضی هستند مشخص نموده است . ازآن جائی که خانواده اساسی ترین نقش را در سعادت و رونق جوامع بعهده دارد ، دستیابی به آن سعادت و رونق درجامعه به دو عامل مشخص بستگی دارد :

1- آگاهی ، توانمندی و برخورداری کافی از بهداشت و سلامت همه جانبه خانواده ها .
2- آگاهی ، توانمندی و برخورداری کافی از بهداشت و سلامت همه جانبه برنامه ریزان و مدیران ارشد اجتماعی .
این مقاله در زمینه بهداشت و سلامت خانواده در دو بخش ارائه می گردد که هر دو بخش همچون دو حلقه در هم پیوند داده شده مکمل یکدیگرند . ( شکل 1 )

بحث :
1- ضرورتهای بهداشتی تشکیل خانواده قبل از ازدواج : ازدواج همچو پرواز پرنده ای با دو بال است که ضرورت دارد برای پرواز پرورانده شده باشد تا بتواند بخوبی در آسمان زندگی به پرواز درآید .

اساسی ترین ضرورت که لازم است در نظر گرفته شود آن است که هر یک از زوجین ابتدا شناخت کافی از خود داشته باشند . خودشناسی ، خدا شناسی است ( پیامبر اکرم (ص) ) . چون چنانچه فردی خود را بشناسد و از بلوغ عاطفی – عقلانی برخوردار باشد به این نکات مهم در ازدواج توجه خواهد داشت که :

• برای رسیدن به اهداف خود در زندگی برنامه ریزی نماید .
• در تصمیم گیریهای مهم زندگی خود ، واقعیتهای موجود ، امکانات و توانائیهای خود را واقع بینانه مد نظر داشته باشد .
• مسئولیت پذیر باشد و مسئولیت اعمال و رفتار و تصمیمات خود را نه تنها هیجانی و سطحی بلکه با آگاهی و شناخت بر عهده بگیرد .

بررسیهای علمی نویسنده در زمینه شیوع طلاق در بین زوجهای جوانی که بر مبنای التهاب و هیجان شور و جوشش احساسات زودگذر به ازدواجهای زودهنگام تن در داده اند مصداق واقعی لزوم توجه به نکات فوق در ازدواج است ( منتظرالظهور ، 1385 )

برای آزمودن افراد ، همنشینی ضرورت دارد ( حضرت علی (ع) )
در هنگام انتخاب همسر مطالعه و شناخت شخصیت ، انگیزه ها وتوقعات یکدیگر جزء مبناهای اساسی ازدواج است .

آسیب زدائی دوستیهای قبل از ازدواج : بدون شک ارتباطی که بین دختر و پسر قبل از ازدواج به وجود می آید می بایستی در جهت سناخت همه جانبه یکدیگر برای یک ازدواج موفق باشد و در غیر این صورت مشکلات فراوانی برای هر دو به ویژه دختران به بار خواهد آورد .

چنانچه طرفین می خواهند از یکدیگر شناخت پیدا کنند این آشنائی با اطلاع خانواده ( قبل از ایجاد عادت ، وابستگی و احساس شیفتگی ) می تواند ثمربخش و مفید باشد . این شناخت از دو جنبه می تواند در زمینه بهداشت و سلامت زوج قبل از ازدواج مفید واقع شود .

اول : از خیال پردازیها وتصورات رویایی در مورد جنس دیگر ( دختر و درمورد پسر ، یا پسر در مورد دختر ) پرهیز می شود .
دوم : دختر و پسر با احترام متقابل و تسلط کافی برخود ، واقعیتهای وجودی یکدیگر را مورد بررسی و مداقه قرار می دهند و براساس دیدگاه فکری مشترک ، جهان بینی هماهنگ و توجه واقع بینانه به تفاوتهای فردی و خانوادگی با شناخت کافی اقدام به ازدواج مینمایند . توجه به این نکته اساسی قبل از ازدواج میتواند راهگشای زوج باشد که هر زندگی به احتمال زیاد بر اساس علاقه و محبت آغاز می شود اما حفظ و نگهداری این علاقه و محبت نیاز به مهارتهایی دارد کهملاکهای شادکامی و تامین بهداشت و سلامت خانواده راتشکیل می دهند .

دوران عقد : دوران عقد پلی بین دوران مجردی . زندگی مشترک است . دراین دوران فراهم می شود تا زن و مردی که هنوز زندگی خود را به صورت رسمی شروع نکرده اند بدون قیدو شرط با یکدیگر ارتباط داشته باشند و بتوانند نحوه سازگاری با یکدیگر را بیاموزند و در این موقعیت با خصوصیات همسر خود و خانواده اش بیش از پیش آشنا شوند . معمولا قبل از عقد دختر و پسر خوبیهای یکدیگر را به صورت آرمانی در نظر می گیرند ولی پس از عقد مسائلی که قبلا مهم بنظر نمی رسیده برای آنها اهمیت پیدا می کند و فکر آنها را به خود مشغول می دارد .

عقد، ازدواج یک نوع پیوند زناشوئی است که این پیوند یک تعهد برای دو طرف ایجاد می کند که اگر چنانچه در حالتهای هیجانی و احساسی یعنی عشق بدون شناخت که بیشتر شیفتگی است تصمیم به عقد ازدواج گرفته شود . پس از مدتی با فروکش کردن احساسات زودگذر،دختروپسردرمی یابند که دچار اشتباه شده اند .

عشق سالم چیست ؟ عشق سالم و واقعی ، واکسن یک ازدواج سالم و زندگی خانوادگی سرشار از سلامتی وشادکامی است . عشق سالم رسیدن به درجه ای از پختگی ، خودشناسی و به دیگری و دیگران اندیشیدن است که این عشق آرام آرام شکل می گیرد و به کمال می رسد .

سلامت : محور توسعه پایدار انسان سالم در نظر گرفته اند چون سلامتی رفاه نیست بلکه ضرورت اساسی برای تامین رفاه و آسایش افراد و جامعه است . مهارتهای زندگی ، مهارتهائی هستند که برای افزایش توانائیهای روانی – اجتماعی افراد آموزش داده می شود هدف از آموزش مهارتهای زندگی افزایش توانائیهای روانی اجتماعی و در نهایت پیشگیری از ایجاد رفتارهای آسیب زننده به بهداشت وسلامت وارتقای سطح سلامتی در افراد است .

الیاس ( 2003 )،مهارتهای زندگی را مفهومی عام از سلامتی به معنای ایجاد روابط بین فردی مناسب و موثر ، انجام مسئولیتهای اجتماعی ، انجام تصمیم گیریهای صحیح ، حل تعارض ها و کشمکشعا بدون اوسل به اعمالی که خود یا دیگران صدمه می زنند ، می داند .
مهارتهای زندگی که در پروژه آموزشی مشاوره ای نویسنده مدنظر قرار داشت .
دکتر اکرم منتظرالظهور [ متخصص روانپزشکی ]

۱۳۹۰ خرداد ۲۹, یکشنبه

چرا باید به مشاور یا روانشناس مراجعه کرد؟


هر انسانی علاوه بر جسم و کالبد خود روان وروح یا نفس بگوییم دارد وبا ان زنده است .وروان انسان هم مجموعه ای از رفتارها واندیشه نامحسوس و وسیع است.وانسان در مسیر ادامه حیات متحمل فشارهای روانی است که تاثیر مخربی بر روح و روان ادمی دارد که سلامت روان را به مخاطره میاندازد گاها انقدر قوی و حجیم است که ادمی در برابر ان ناتوان بوده واختلال درعملکرد و زندگی روز مره فرد بوجود میاورد.
از این رو دوستان از مراجعه به روانپزشک و روانشناس نهراسند زیرا سلامتی وزندگی با نشاط شما در گرو سلامتی وشادابی روح و روان شما است .
در ضمن اولین مسولیت مشاور راز داری و حفظ اسرار شخصی افراد است همیشه این نکته یادتان نرود وبه خاطر ان خود را بعقب نکشانید وسلامتی خود را به خطر نیاندازید .
این سایت بدین منظورایجاد شده است: ارتباط افراد باهمدیگر در کنار مشاورین وصاحبنظران در یک فضای کاملا ازاد البته برطبق ضوابط واداب و رسوم حاکم در جامعه خود که تک تک افراد ان جامعه به ان پایبند است تجربیات خود را بیان کنند تا دیگر افراد جوان و مددجو بتوانند استفاده لازم را برده باشند . حال تقاضا دارم افراد مقالات وطرحهای خود را برای درج در سایت برای ما ارسال نمایند تا با نمایش ان در سایت اهداف سایت را ارتقا دهیم ازتمامی افراد برای همکاری وپیوستن به اشتراک سایت تشکر میکنم
psy2008@yahoo.com
مدیرسایت مشاور بهروز فتاحی کارشناس ارشد روانشناسی

سخن بزرگان

" جبران خلیل جبران"


رابطه قلبی دو دوست نیاز به بیان الفاظ و عبارات ندارد .



عشق



در چشم عاشق جز معشوق هیچ نیست. با عاشق بگو که در کار عشق، عقل ورزد. نمیتواند. با عاشق بگو که در کار عشق انصاف دهد، نمیتواند. عشق همواره فراتر از عقل و عدل مینشیند، جنون نیز. و اصلا عشاق گویند که این جنون عین عقل و عدل است...

عاقلان می گویند خداوند عادل است، عاشقان گویند بل عدل آن است که معشوق میکند. عاقلان چون گرفتار بلا شوند می گویند شکیبایی ورزیم که این نیز بگذرد، اما عاشقان چون در معرکه بلا گرفتار آیند، گویند:



اگر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی



تاسف ، ابرسیاهی است که آسمان ذهن آدمی را تیره می سازد در حالی که تاثیر جرائم را محو نمی کند




کار تجسم عشق است.


اندوه و نشاط همواره دوشادوش هم سفر کنند و در آن هنگام که یکی بر سفره ی شما نشسته است ، دیگری در رختخوابتان آرمیده باشد.شما پیوسته چون ترازویید بی تکلیف در میانه اندوه و نشاط .


مردم ! هشدار ! که زیبایی زندگانی ست ، آن زمان که پرده گشاید و چهره برنماید

لکن زندگی شمایید و حجاب خود ، شمایید .

زیبایی قامت بلند ابدیت است ، نگران منتهای خویش در زلال آینه .

اما صراحت آینه شمایید و نهایت جاودانه شمایید .


شما می توانید بانگ طبل را مهار کنید و سیم های گیتار را باز کنید ، ولی کدامیک از فرزندان آدم خواهد توانست چکاوک را در آسمان از نوا باز دارد؟ .

از يك خود كامه، يك بدكار، يك گستاخ، يا كسی كه سرفرازی درونی اش را رها كرده، چشم نيك رای نداشته باش .





در پهنه ی پندار و خلسه ی خیال ، فراتر از پیروزیهای خود بر نشوید ، و فروتر از شکستهای خود نروید .





چه ناچيز است زندگی كسی كه با دست هايش چهره خويش را از جهان جدا ساخته و چيزی نمی بيند، جز خطوط باريك انگشتانش را



بسياری از دين ها به شيشه پنجره می مانند.راستی را از پس آنها می بينيم، اما خود، ما را از راستی جدا می كنند .





ایمان از کردار جدا نیست و عمل از پندار .




اگر به دیدار روح مرگ مشتاقید ، هم به جسم زندگی روی نمایید و دروازه های دل بدو برگشایید .

که زندگانی و مرگ ، یگانه اند ، همچنانکه رودخانه و دریا .





اگر از دوست خود جدا شدی ، مبادا که بر جدایی اش افسرده و غمین گردی ، زیرا آنچه از وجود او در تو دوستی و مهر برانگیخته است ، ای بسا که در غیابش روشن تر و آشکارتر از دوران حضورش باشد .




به رویاها ایمان بیاورید که دروازه های ابدیت اند .



همه آنچه در خلقت است ، در درون شماست و هر آنچه درون شماست ، در خلقت است.




سخن:

شما هنگامی سخن می گویید که در اندیشه های خود در صلح و آرامش بسر نمی برید و هنگامی که نمی توانید در عزلت قلب خویش زندگی کنید زندگی را در لبهای خویش ادامه می دهید و صدا برای شما سرگرمی و تفریح است. و در بسیاری از سخنان شما اندیشه ها کم و بیش قربانی می شوند.

۱۳۸۹ آذر ۲۸, یکشنبه

معجزه ی ذهن

دکتر مرتضی احمدی منش تقدیم می کند:  "معجزه ی ذهن"
هر چیزی پیش از آنکه در واقعیت تجلی یابد  باید در ذهن آفریده شود.
« تنها کسانی موفق می شوند که به ایده های جدید فکر می کنند.» 
برای رسیدن به آرزوهایتان
آیا تا کنون از خود پرسیده اید که بین افراد ثروتمند و فقیر یا افسرده و شاد و در کل بین انسان های موفق و ناکام چه تفاوتی وجود دارد ؟
چرا اکثر مردم در بیماری , فقر و گمنامی زندگی می کنند و بعضی ها , قله های پیروزی و موفقیت را یکی پس از دیگری فتح می کنند ؟
اکثر مردم افراد موفق را خیلی خوش شانس تصور می کنند و نمی دانند که موفقیت و خوشبختی نیز مانند هرکاری در این جهان , اصولی دارد و دلیل پیروزی انسان های موفق , فقط آشنایی با این اصول و کاربرد دقیق آنهاست .
به قول مارک تواین:
«موفقیت یک علم است , اگر اصولش را بدانی , نتیجه اش را به دست می آوری .»
دانشمندان معتقدند که یک انسان در حالت عادی فقط از 10% نیروها و استعدادهای خود استفاده می کند . وقتی که شما , بابخش عظیم قدرت خود آشنا شوید و آن را به کار بگیرید به گروه انسان های بزرگ خواهید پیوست .
از کودکی به غلط به ما آموخته اند که برای رسیدن به آرزوهایمان فقط باید تلاش و تقلا کنیم . قدرت اراده و تلاش جسمی در بالاترین حد خود فقط بخش اندکی از نیروهای شما را به کار می گیرد .
تلاش جسمی بیش از حد به تنهایی , نه تنها شما را به آرزوهایتان نمی رساند , بلکه باعث از بین رفتن انرژی و ایجاد بیماریهای روحی و جسمی نیز می گردد . برای رسیدن سریع و آسان به آرزوها , باید از قدرت عظیم ذهن کمک گرفت.

۱۳۸۹ آذر ۱۴, یکشنبه

سخنان بزرگان

پیاژه:  
"وقتی کسی مطلبی یا سخنی را از کسی عینا بیان میکند یعنی خودش از ان هیچی نفهمیده است اگر میفهمید انرا به زبان خودش یعنی ساده می نوشت یا ساده تر بیان میکرد  "

کارل یاسپرس
کارل فیلسوف المانی است  ایشان در مورد تعامل فرد با دیگران چنین سخن میگوید :
سه دسته ادما در زندگی من مفید واقع شده اند 1. انهایکه دوستم داشتند 2.انهایکه مرا همیشه تهدید میکردندویا بی احترامی میکردند
3.انهاتیکه بمن بی اعتنایی میکردند .
دسته اول بمن دوست داشتن را یادم دادند چون همیشه دوستم داشتند.
دسته دوم بمن اموختند همیشه در احتیاط و امادگی باشم تا از  تهدیدات وگزند  انها در امان باشم.
ودسته سوم که بمن بی اعتنا بودند یادم دادن همیشه مغرور متکبر باشم .

نتیجه:اگر در زندگی روز مره خود دقت کنیم در مناسبات خود با افراد همیشه با  یکی از این موردها مواجه میشویم  و راه حلش هم جز حرفای ان مرد بزرک نیست حتما امتحان کنید .